هنگام گذار

ساخت وبلاگ

باز قُمری بُرده قلبم را به هنگام گُذار

از میان کوچه ای تا اوج و بالایِ چنار

باز آید بویِ یاس و صوتِ نابِ عَندَلیب

باز هم ، فصلِ شقایق هایِ زیبایِ بهار

فصلِ زیبایِ ترنُّم ، بازگشت چِلچِله

چِک چِک آب از فَرازِ صخره‌هایِ کوهسار

باز هم آید ز کوه و باغ و صحرا و دمن

نغمه ی مرغان وحشی در ثنایِ کردگار

بانگ ناب عندلیب و قمری و دُرّاج و زاغ

صوت نغز پوپک و سبزه قبا و کبک و سار

تاجداری می کند ، مُرغِ سُلیمان نبی

باز در دشت و دَمَن ، سِرِّ خدا را رازدار

باز هم عطر ریاحین و شمیم اطلسی

می نوازد شامه را از سمت و سویِ مَرغزار

اندک اندک می رسد از راه و خواند بس غریب

جیرجیرک ، از میان بوته ها ، شب های تار

نرم نرمَک ، لادن از خاک گران خیزد به ناز

زَنبَق ، از شوق بهاران زُلف افشان ، بی قرار

ماه دیگر ،آفتابی گشته ، شیدا ، زَنجَره

باز هم خواند چه زیبا از سرِ شاخِ چنار

باز تسبیح شباهنگی به شبها تا سَحَر

می شود اِدغام ، با حمد و نوایِ جویبار

در مَطافِ نَسترَن ، بار دگر پروانه ها

در طَوافی نَغز ، گاهی تا شُعاعِ لاله زار

باز وقت لانه سازی های زاغ نازِ باغ

در موازات کلاغی ، در دل هر شاخسار

کفشدوزک های زیبا ، جای جای باغ و راغ

هر یکی در رنگ و نقشی ، آیه یِ پروردگار

شاخه هایی پر شکوفه ، چشمه هایی پُر ز آب

دامنِ صحرا مُلَوَّن ، غُنچه هایی بی شمار

زُلفِ سبز ِ مرغزاران ، شانه با بادی لطیف

همچنان زُلفِ نگاری ، گه یَمین و گه یَسار

بارِ دیگر قاصِدَک ها ، عَزمِ پروازی بلند

با لبانی پُر تَرنُّم ، با دلی اُمیّدوار

باز هم راهی صحرا ، مَردُم از شهرِ شلوغ

بهرِ شادی و تَفَرُّج ، از کِبار و از صِغار

باز هم از چشمه غلغل ، بشنود هر رهگذر

بار دیگر نوشد از آن ، آب سرد و خوشگوار

باز هم در شهر و غربت ، فرخ اندر کوچه ها

با خیالی شاعرانه ، سوی صحرا رهسپار

خانه دوست کجاست فرّخ ؟...
ما را در سایت خانه دوست کجاست فرّخ ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farokh110 بازدید : 49 تاريخ : دوشنبه 12 دی 1401 ساعت: 11:47